آن چه از زندگی فهمیدم تا قبل از انتقالم به یه دنیای دیگه می خوام تجربه هام و خاطراتم رو تو زندگی انتقال بدم
| ||
آقایون محترم،همین که یه دختری رو دیدی و عاشقش شدی ،معنیش این نیس که می تونی باهاش ازدواج کنی؛ میدونی چیه ؟ [ جمعه 92/1/30 ] [ 2:23 عصر ] [ یک قلب خسته ]
[ نظرات () ]
یک بار دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود، ازش پرسید: [ جمعه 92/1/30 ] [ 1:54 عصر ] [ یک قلب خسته ]
[ نظرات () ]
زمانیکه خاطرههایتان از امیدهایتان قویتر شدند؛ بدانید که دوران پیریتان آغاز شده است . . . ناامیدی اولین قدمی است که شخص به سوی گور بر میدارد . . . [ جمعه 92/1/30 ] [ 1:42 عصر ] [ یک قلب خسته ]
[ نظرات () ]
کوهنوردی میخواست از بلندترین کوه بالا برود... [ چهارشنبه 92/1/28 ] [ 7:59 عصر ] [ یک قلب خسته ]
[ نظرات () ]
یک روز پدر بزرگم برام یه کتاب دست نویس آورد، کتابی بسیار گرون قیمت و با ارزش. وقتی به من داد، تاکید کرد که این کتاب مال توئه مال خود خودته، و من از تعجب شاخ در آورده بودم که چرا باید چنین هدیه با ارزشی رو بی هیچ مناسبتی به من بده. من اون کتاب رو گرفتم و یه جایی پنهونش کردم. چند روز بعدش به من گفت کتابت رو خوندی ؟ گفتم نه، وقتی ازم پرسید چرا گفتم گذاشتم سر فرصت بخونمش، لبخندی زد و رفت. همون روز عصر با یک کپی از روزنامه همون زمان که تنها نشریه بود برگشت اومد خونه ما و روزنامه رو گذاشت روی میز، من داشتم نگاهی بهش مینداختم که گفت این مال من نیست امانته باید ببرمش. به محض گفتن این حرف شروع کردم با اشتیاق تمام صفحه هاش رو ورق زدن وسعی میکردم از هر صفحه ای حداقل یک مطلب رو بخونم. در آخرین لحظه که پدر بزرگ میخواست از خونه بره بیرون تقریبا به زور اون روزنامه رو کشید از دستم بیرون و رفت. فقط چند روز طول کشید که اومد پیشم و گفت ازدواج مثل اون کتاب و عشق مثل اون روزنامه می مونه! یک اطمینان برات درست می کنه که این زن یا مرد مال تو هستش مال خود خودت، اون موقع هست که فکر میکنی همیشه وقت دارم بهش محبت کنم، همیشه وقت هست که دلش رو به دست بیارم، همیشه وقت هست که اشتباهاتم رو جبران کنم، همیشه می تونم شام دعوتش کنم. اگر الان یادم رفت یک شاخه گل به عنوان هدیه بهش بدم، حتما در فرصت بعدی اینکارو می کنم. حتی اگر هرچقدر اون آدم با ارزش باشه مثل اون کتاب نفیس و قیمتی، اما وقتی که این باور در تو نیست که این آدم مال منه، و هر لحظه فکرمیکنی که خوب اینکه تعهدی نداره میتونه به راحتی دل بکنه و بره مثل یه شیء با ارزش ازش نگهداری می کنی و همیشه ولع داری که تا جاییکه ممکنه ازش لذت ببری شاید فردا دیگه مال من نباشه. [ چهارشنبه 92/1/28 ] [ 3:45 عصر ] [ یک قلب خسته ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |